شهادت امام جواد (عليه السّلام ) حضرت امام محمد بن علي بن موسي الرضا (عليهالسّلام) نهمين پيشواي شيعيان امامي مذهب که از برگزيدگان خدا ميباشد، در سال ??? هـ در مدينه، چشم به جهان گشود. آن حضرت در سال ??? هـ در سن ?? سالگي و پس از ?? سال امامت و پيشوايي شيعيان به شهادت رسيد و در بغداد در قبرستان قريش در کنار قبر جدش موسي بن جعفر (عليهالسّلام) دفن شد. مادر ايشان کنيزي بنام "سبيکه نوبيه" بود. بنا به نقلي از خويشاوندان ماريه قبطيه مادر ابراهيم، پسر نبي اکرم (صلياللهعليهوآلهوسلّم) بوده است. السلام عليک ايها الاية العظمي قال علي بن موسي الرضا (عليهالسّلام): «هذا المولود الذي لم يولد مولود اعظم برکة علي شيعتنا منه»«اين فرزندي (امام جواد) است که با برکتتر از او براي شيعيان ما متولد نشده است» مشخصات فردي امام جواد (عليهالسّلام): اسم: محمد، کنيه: ابوجعفر، ابوجعفر الثاني القاب: جواد، تقي، قانع، مرتضي، نجيب، عالم نام پدر: علي بن موسي الرضا ثامن الائمه (عليهالسّلام) نام مادر: سبيکه، امام رضا (عليهالسّلام) ايشان را خيزران ناميد. تاريخ تولد: نوزدهم شهر رمضان يا نيمه آن، ولي ابن عياش ولادت حضرت را دهم رجب ذکر کرده و در دعاي ناحيه مقدسه: «اللهم اني اسئلک بالمولودين في رجب محمد بن علي الثاني وابنه علي بن محمد المنتخب» مؤيد قول او است. و در سال ??? هجري قمري محل تولد: مدينه مدت عمر: مشهور ?? سال و سه ماه و ?? روز مدت امامت: ?? سال، خلفاي هم عصر: مامون و معتصم عباسي، فرزندان پسر: امام علي النقي (عليهالسّلام)، ابوجعفر موسي المبرقع ايشان جد سادات رضوي است. نقش خاتم: حسب الله حافظي تاريخ شهادت: اشهر آن است که در آخر ماه ذيعقده سال ??? هجري شهيد شد. محل دفن: کاظمين مشهورترين لقب مشهورترين لقب حضرت «جواد» است و القاب ديگري همچون زکي، مرتضي، قانع، منتجب و... داشتهاند. کنيه ايشان ابوجعفر است که معمولا در روايات تاريخي ابوجعفر ثاني ذکر ميشود تا با ابوجعفر اول، يعني امام باقر (عليهالسّلام) اشتباه نشود. تبعيد به بغداد مامون حضرت جواد (عليهالسّلام) را بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا (عليهالسّلام) به بغداد طلبيد و دختر خود ام الفضل را به تزويج حضرت درآورد. چرا که از طرفي امام را در کنترل خود داشت و از طرفي آمدوشد شيعيان را با حضرت زير نظر ميگرفت. حضرت جواد (عليهالسّلام) پس از اينکه به بغداد تشريف برد، از سوء معاشرت مامون در اذيت و آزار بود. از وي خواست که به حج بيت الله الحرام برود. وقتي حضرت به مدينه رسيدند در آنجا توقف کردند تا آنکه مامون در سال ??? هـ در هفدهم رجب مرد و برادرش معتصم به قدرت رسيد. چون معتصم از فضائل و کمالات حضرت امام جواد (عليهالسّلام) مطلع شد، به واسطه حسد و ترس از اينکه حضرت در رشد تشيع در حرمين (مکه و مدينه) به مقصود برسند، در صدد برآمد که چارهاي بينديشد. پس آن حضرت را به بغداد فرا خواند. حضرت امام جواد (عليهالسّلام) چون قصد رفتن به بغداد نمودند، حضرت امام علي النقي (امام هادي (عليهالسلام) را جانشين خود در مدينه کردند و در حضور اکابر شيعه و ثقات اصحاب خود نص صريح بر امامت آنحضرت نمودند و کتب علوم الهي و اسلحه و آثار حضرت رسول اکرم (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و ساير پيامبران را به فرزند خود امام هادي (عليهالسّلام) دادند و دل به شهادت داده و با فرزند گرامي خود وداع کردند و روانه بغداد شدند. در روز ?? محرم سال ??? هـ وارد بغداد شدند و معتصم در اواخر همين سال آنحضرت را به زهر کين شهيد کرد. تاريخ شهادت در تاريخ شهادت حضرت امام جواد (عليهالسّلام) اختلاف است. در کشف الغمه از محمد بن طلحه نقل شده است که حضرت در ذيحجه سال ??? هـ در زمان خلافت معتصم به شهادت رسيدهاند. ابن خشاب از محمدبن سنان نقل ميکند که حضرت در روز سه شنبه، ششم ذيحجه سال ??? از دنيا رفتند. در اعلام الوري آمده است که حضرت در روز آخر ذي قعده سال ??? از دنيا رفتهاند. شهيد نيز در دروس قائل به قول طبرسي در اعلام الوري شده است. در عيون المعجزات نيز آمده است که حضرت در روز سه شنبه، پنجم ذيحجه از دنيا رفت. مرحوم شيخ عباس قمي در منتهي الآمال خود ميگويد: اشهر آنست که حضرت در آخر ماه ذيقعده سال ??? هـ شهيد شد و اين بعد از دو سال و نيم از فوت مامون بود، چنانچه خود آنحضرت ميفرمود: «الفرج بعد المامون بثلثين شهرا شهادت امام جواد قبل از بيان کيفيت شهادت امام بايد مقدمتا گفت که مامون بعد از شهادت امام رضا (عليهالسّلام) امام جواد را به بغداد طلبيد و دختر ام الفضل را تزويج آن حضرت نمود بعد از مدتي از مامون رخصت طلبيد به حج بيت الله الحرام متوجه شد و بعد به مدينه رفت و تا وفات مامون در مدينه توقف نمود. وقتي معتصم به خلافت رسيد آن حضرت را به بغداد خواست حضرت فرزند خويش امام علي النقي (عليهالسّلام) را خليفه و جانشين خود گردانيد در حضور اکابر شيعه و ثقات اصحاب خود نص صريح بر امامت آن حضرت نمود و در روز ?? محرم سال ??? هجري وارد بغداد شد و معتصم در اواخر همان سال حضرت را شهيد کرد. کيفيت شهادت کيفيت شهادت حضرت امام جواد (عليهالسّلام) در منابع تاريخي متفاوت است؛ ولي قول مشهور آن است که همسرش ام الفضل دختر مامون به تحريک عمويش معتصم آن حضرت را مسموم کرد زيرا که ام الفضل در زندگي مشترک خود با امام جواد (عليهالسّلام) از دو جهت ناکام مانده بود: نخست آنکه از آن حضرت داراي فرزندي نشد. دوم آنکه امام نيز چندان توجهي به وي نداشت. فرزندانش عموما از ام ولدهاي آن حضرت متولد شدند. حتي ام الفضل يک بار نامهاي نگاشت و از امام نزد مامون شکايت کرد و از اينکه امام چند کنيز دارد، گله نمود. ولي مامون در جواب او نوشت: ما تو را به عقد ابوجعفر در نياورديم که حلالي را بر او حرام کنيم. ديگر از اين شکايتها نکن. و کيفيت مسموم کردن هم چنين بود که معتصم ام الفضل را به قتل امام راضي کرد و زهري براي او فرستاد که در طعام حضرت داخل کند ام الفضل انگور رازقي را زهرآلود کرده به نزد آن امام مظلوم آورد و چون حضرت از آن تناول نمود اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد. نقل ديگر در تفسير عياشي ذيل آي? شريف? «والسارق و السارقه...» چنين آمده است؛ زرقان دوست و ملازم ابن ابي داود (احمد بن ابي داوود که در عهد مامون و معتصم و واثق و متوکل قاضي بغداد بود.) ميگويد: روزي ابن ابي داود از مجلس معتصم غمگين برگشت. علت غمگين بودنش را پرسيدم گفت امروز دوست داشتم که بيست سال پيش مرده بودم، گفتم چرا؟ گفت از جهت ابن جعفر محمد بن علي بن موسي که نزد اميرالمؤمنين معتصم اتفاق افتاد. گفتم چه شد؟ گفت دزدي آوردند که اقرار به دزدي کرده بود خليفه خواست حد بر او جاري کند سپس علما و فقها را در مجلس جمع کرد و محمد بن علي را نيز حاضر کرد. سپس از ما پرسيد که دست دزد را از کجا بايد قطع کرد؟ من گفتم از مچ دست. دليلش را پرسيد گفتم در آيه تيمم، خداوند ميگويد: «فامسحوا بوجوهکم وايديکم» و عدهاي از اهل مجلس با من موافقت کردند و بعضي ديگر از فقها، گفتند بايد دست را از مرفق (آرنج) بايد بريد. دليل آنها را هم پرسيد گفتند به دليل آي? وضو: «وايديکم الي المرافق» بعد از آن متوجه محمد بن علي شد و گفت يا اباجعفر تو چه ميگويي؟ اباجعفر گفت يا اميرالمؤمنين فقها در اين مورد حرف زدند. گفت مرا با گفته ايشان کاري نيست آنچه تو ميداني بگو. حضرت فرمود يا اميرالمؤمنين مرا از اين سؤال معافدار. معتصم گفت تو را به خداوند قسم ميدهم به آنچه ميداني ما را آگاه کني. حضرت فرمود: حال که مرا به خداوند قسم دادي، ميگويم؛ که حاضران در سنت خطا کردند. حد دزد آن است که چهار انگشت او بريده شود. معتصم گفت دليل اين حرف چيست؟ فرمود به دليل حديث پيامبر که فرمود در سجده هفت عضو بايد به زمين برسد پيشاني، کف دستان، زانوها و انگشت پاها، اگر دست دزد را از مچ يا آرنج قطع کني ديگر کف دست باقي نميماند که با آن سجده کند و خداوند تعالي ميفرمايد: «و ان المساجد لله» «يعني همين اعضاي هفتگانه» معتصم تعجب کرد از اين استدلال امام و امر کرد فقط انگشتان دزد را قطع کنند. ابن داود گفت قيامتم برپا شد و آرزو کردم که اي کاش زنده نبودم. ← مجلس سوال و جواب زرقان ميگويد: ابن داود بعد از سه روز نزد خليفه رفت و گفت همانا خيرخواهي خليفه بر من واجب است من چيزي ميگويم که ميدانم به سبب آن داخل آتش جهنم ميشوم. معتصم پرسيد که چيست؟ گفت خليفه به خاطر امري از امور دين علما، وزراء، نويسندگان و لشکريان را جمع ميکند و از آنها جواب مسئله را ميخواهد آنها جواب مسئله را ميگويند ولي خليفه او کسي جواب ميپذيرد که نصفي از آن جماعت او را امام و پيشواي خود ميدانند و خليفه را غاصب حق او ميشمارند، در اين موقع معتصم رنگش متغير شد و متوجه تذکر ابن ابي داود شد و گفت خدا تو را جزاء خير دهد که مرا آگاه کردي. روز چهارم يکي از نويسندگان وزير خود را طلبيد و به او امر کرد که حضرت را دعوت کند و زهر در طعام ايشان کند. آن وزير حضرت را دعوت کرد حضرت نپذيرفت و فرمود ميدانيد که من در مجالس شما حاضر نميشوم گفت: دعوت از شما به خاطر اين است که هم ميخواهم خانه خويش به مقدم شما متبرک نمايم، و هم شما را اطعام نموده باشم. هم چنين فلان وزير آرزوي ملاقات شما را دارد و ميخواهد که به صحبت شما مشرف شود. امام به منزل آن وزير تشريف آورد چون طعام آوردند و حضرت تناول فرمود اثر زهر در گلوي خود حس کرد پس بلند شد و اسب خود را طلبيد. صاحبخانه خواست که امام بماند حضرت فرمود خارج شدن من از اين خانه به نفع توست تا ماندن در اينجا بعد از همان روز و شب مرغ روحش به بهشت برين پر کشيد. ← عاقبت قاتل معصوم در کتاب عيون المعجزات آمده است که: چون حضرت جواد (عليهالسّلام) وارد بغداد شد و معتصم ناکامي و انحراف ام الفضل را از آنحضرت ديد، او را طلبيد و وي را بر قتل حضرت ترغيب کرد و زهري براي او فرستاد که در طعام آنحضرت بريزد. ام الفضل انگور رازقي را زهرآلود کرده به نزد آن امام مظلوم آورد و چون حضرت از آن تناول نمود، اثر زهر در بدن مبارک حضرت ظاهر شد. ام الفضل از کرده خويش پشيمان شد و به گريه و زاري پرداخت حضرت فرمودند: «حالا که مرا کشتي گريه و زاري ميکني؟ بخدا سوگند که به بلايي مبتلا خواهي شد که درمان نداشته باشد» بعدها بيماري در وي ايجاد شد و هر چه اطباء معالجه کردند، فايده نداشت تا آنکه از حرم معتصم بيرون آمد و آنچه داشت از مال دنيا صرف مداواي آن بيماري کرد و چنان گرفتار شد که دست نياز به سوي مردم دراز ميکرد و با بدترين حال مرد. مسعودي در اثبات الوصيه قريب به همين جريان را نقل کرده الا آنکه گفته معتصم و جعفربن مامون هر دو ام الفضل را واداشتند بر کشتن آن حضرت و جعفربن مامون به سزاي اين کار در حال مستي در چاه افتاد و او را مرده از چاه بيرون آوردند نقل علامه مجلسي علامه مجلسي در جلاء العيون نقل کرده که چون مردم با معتصم بيعت کردند، در صدد تفقد از احوال حضرت امام جواد (عليهالسّلام) برآمد. پس به "عبدالملک زيات" والي مدينه نامه نوشت که آنحضرت را با ام الفضل روانه بغداد کند. چون حضرت وارد بغداد شد به ظاهر به احترام حضرت پرداخت و تحفهها براي آنحضرت و ام الفضل فرستاد. پس شربت پرتقالي بوسيله غلام خود به نام (اشناس) براي امام فرستاد و اشناس به او گفت: پيش از شما اميرالمؤمنين به احمد بن ابي داود و سعيد بن خضيب و گروهي از بزرگان از اين شربت نوشانيده و امر کرده شما هم آن را با آب يخ بنوشيد. اين را گفت و يخ آماده کرد. امام فرمود: «در شب آن را مينوشم» اشناس گفت: بايد خنک نوشيده شود و الآن يخ آن آب ميشود و اصرار کرد و امام با علم به عمل آنان آن را نوشيد. علامه جعفر مرتضي عاملي ميگويد: شايد معتصم در يک روز سه بار به مسموم ساختن امام (عليهالسّلام) اقدام کرده تا مطمئن شود به هدف خود ميرسد. چنانکه در روايت "اشناس" نيامده بود که امام (عليهالسّلام) با نوشيدن آن شربت به شهادت رشيد. نماز بر پدر پس جنازه آن جناب را بعد از غسل و کفن آوردند و در مقابر قريش در پشت سر جدش امام موسي بن جعفر (عليهالسّلام) دفن نمودند. و بحسب ظاهر واثق بالله بر آنحضرت نماز خواند و لکن در واقع حضرت امام علي النقي (امام هادي (عليهالسّلام) از مدينه با طيالارض آمد و متصدي غسل و کفن و نماز و دفن پدر بزرگوارش شد.